Saturday, August 15, 2009

آزمون بزرگ يك خانواده

دوستي دارم عميق و در عين حال بذله گو. اغلب عميقترين اظهار نظرهايش را هم در قالب عاميانه ترين و گاهي پليد ترين صور بيان مي كند. از آن دسته بچه هايي بود كه حتي بعد از دانشگاه نماز اول وقت و روزه اش ترك نمي شد. به قول خودش راز و نيازي داشت با خداي خودش كه حتي اگر تمام دنيا كافر مي شدند او همچنان ادامه مي داد. چند روز بعد از انتخابات با هم رفته بوديم كوه. كلافه بود و بدخلق. اذان ظهر را كه گفتند برخلاف گذشته دست به وضو نبرد. كمي صبر كردم ديدم انگار حاجي خيال عبادت ندارد. گفتم چه شده فلاني نماز نمي خواني؟! آهي كشيد كمي اينطرف و آنطرف را نگاه كرد و بعد گفت: "مي داني؟! اگر يك روز پدر يك خانواده خانم بياره خونه، اون خونه ديگه خونه بشو نيست. ديگه نه حرمتي ميمونه، نه كوچكتر و بزرگتري. ديگه از اون خونه و بچه هاي اون پدر بي-حرمت-شده هر كاري كه بگي بدون هيچ ملاحظه اي ميتونه سر بزنه!!". با رفقا كمي خنديديم. گويا او هم درد انتخابات داشت. يكي از بچه ها پرسيد مگر قبل از اين غير اين بوده؟ الان فقط كمي عريان و آشكار شده؟! گفت: "قبلا گمان مي كردم خانه كم و بيش قانوني دارد. براي بعضي ها از لحاظ معنوي حرمتي اخلاقي قايل بودم. الان فكر مي كنم انگار هيچ ارزشي در دنيا وجود ندارد و ما تنها زندگي را باخته ايم و مي بازيم و همه بازيچه ايم. مي گفت انگار معناي زندگي ناگهاني از دستم در رفته. زير پايم خالي شده و دچار خلا معنا شدم. وقتي پدر خانه به خطا رفته اين خانه ديگر خانه بشو نيست." يكي از دوستان به شوخي گفت پدر خانه كه خيلي وقت است اين كاره است الان اين مادر خانه است كه علاوه بر پدر به خطا رفته!!. همه زديم زير خنده. اما در وراي اين صحبتهاي عاميانه خنده دار حقيقت تلخي نهفته بود كه روز به روز به عمقش بيش از پيش پي مي بريم. نه تنها بناي اعتماد بلكه بناي اخلاق نيز در جامعه ما مي رود كه متلاشي شود. البته من به بدبيني آن دوستم فكر نمي كنم بلكه اين برهه را برهه درد زايمان ايران نوين مي بينم. هر چند افشاگريهاي تكاندهنده اخير كروبي گواه دوباره و مويد چندباره بد بيني اين دوست و بسياري ديگر است اما هنوز روزنه اميدي آن بالا هست كه نزديك و نزديك تر مي شود. ما همه محكوميم كه در اميد زندگي كنيم. اما اميد در دوران بحرانهاي اجتماعي و سياسي مانند آنچه كه در آن بسر مي بريم براي مردم جامعه مثل آب حيات، مانند نفس اهميتي چندين و چند برابر مي يابد. ما در دوره اي قرار داريم كه كردار و واكنش ما بر سرنوشت نسلهاي پي در پي آينده تا آن دورترين سالها كه از استخوان نسل ما هم چيزي نمانده تاثير مي گذارد. هر نغمه اي كه ما بسراييم نسلهاي بعد تا مدتها آن را زمزمه خواهد كرد. نسل ما در برابر يك آزمون بزرگ تاريخي قرار دارد. در اين امتحان ندا و سهراب و محسن و ديگران با رتبه ممتاز افتخار آفرينان اين عرصه شدند. اما ما را اگر توان ممتازي نيست، بايد كه از مردودي حذر كنيم.

No comments: