Wednesday, June 18, 2008

نادر ابراهیمی

چند خطی نوشتم برای نادر ابراهیمی دیدم خیلی غم انگیز شد و این روزهای زیبای تابستانی وطن شایسته استقبالی چنین مکدرانه نیست. یادداشت را پاره کردم اما می خواهم بگویم که نادر ابرهیمی نمرد بلکه جاودانه شد او همیشه با کتاب "بار دیگر شهری که دوست می داشتم" در قلب من و هزاران ایرانی دیگر زنده خواهد بود. اما یک چیز دیگر هم می خواهم برایش بگویم

سالها رهگذر کوچه دل عاشق بود
یاد آن کوچه و آن رهگذر خسته بخیر

Friday, June 06, 2008

بوي جوي موليان


رودكي دنيايي صفاست. متاسفانه بسياري از اشعار او امروز از بين رفته است و اندكي از آنها در دست است. ماجراي شعر زير از او شنيدني است
آورده‌اند كه نصر بن احمد ساماني يك بار به همراه سپاهيان و خدو و حشم خود به هرات مسافرت كرده بود. ازغايت خوشي حال و هواي آنجا، بازگشت را فصلي به فصلي عقب انداخته، چهار سال در آنجا ماند. اطرافيان كه دوري از خانمان ملولشان ساخته بود، خدمت رودكي رفتند و گفتند: پنج هزار دينار تو را خدمت كنيم، اگر صنعتي بكني كه پادشاه از اين خاك حركت كند ... . رودكي پذيرفت و او كه امير را نيك شناخته بود، دانست به نثر كاري از پيش نتواند برد. پس رو به نظم آورده، قصيده‌اي سرود و هنگام صبوح، چون مطربان از نواختن خاموش گشتند، چنگ بدست گرفته، اين قصيده زيبا و جاودان را در پرده عشاق آغاز نمود


بوي جوي موليان آيد همي ******* ياد يار مهربان آيد همي

ريگ آموي و درشتي راه او******* زير پايم پرنيان آيد همي

آب جيحون از نشاط روي دوست ******* خنگ ما را تا ميان آيد همي

اي بخارا شاد باش و دير زي ******* مير زي تو شادمان آيد همي

مير ماه است و بخارا آسمان ******* ماه سوي بوستان آيد همي

مير سرو است و بخارا بوستان ******* سرو سوي بوستان آيد همي

آفرين و مدح سود آيد همي ******** گر به گنج اندر زيان آيد همي


و چنين آورده شده كه: چون رودكي بدين بيت (بيت يكي مانده به آخر) رسيد امير چنان منقلب گشت كه از تخت فرودآمد و بي موزه پاي در ركاب خنگ (اسب سپيد) نوبتي آورد و رو به بخارا نهاد. چنانكه رانين و موزه تا دو فرسنگ در پي امير بودند


منبع : "بوي جوي موليان ، افسانه هاي موسيقي ايران" - نوشته خانم ارفع اطرايي