Thursday, August 30, 2007

پنجره



لذت عجيبي دارد وقتي كه كل زندگي آدم توي يك چمدان جا مي شود. تا يكهفته ديگر قراردادم با اين اتاق كوچك تمام مي شود و بايد نقل مكان كنم . يك بار يادم مي آيد پشت يك كاميون نوشته بود : "ما خانه بدوشان غم سيلاب نداريم". البته بايد ديد خانه بدوشي واقعي چه طعمي دارد تا اينكه خانه بدوشي مثل ما كه هميشه مي دانيم خانه اي هست كه از آنيم و هر آن اراده كنيم در آن آرام خواهيم گرفت ، خانه بدوش واقعي خانه اي ندارد . دل كندن از اتاق كوچك به مراتب سخت تر از خانه بزرگ است چون آدم خيلي زودتر به اتاق كوچك خو مي گيرد چراكه هر روز هر كنج و كنهي از آنرا مي بيند و مي شناسد تا اينكه پس از مدتي اتاق شخصيتي به خود مي گيرد.بعد از دو هفته به اتاق ديگري كه دو متر بزرگتر از اتاق فعلي است مي روم ، آن دو متر هم به خاطر تاقچه بزرگي است كه جلوي پنجره دارد ، مي شود صندليي در آن تاقچه گذاشت و تا دلت مي خواهد به درختها و پرنده ها و آدمها و ستاره ها و ماه خيره شد و از اين بابت بسيار خوشحالم . پنجره خيلي مهم است ، بسياري اوقات فضايي كه آدمها در اختيار دارند نه با مقياس فيزيكي چهار ديواري ، بلكه با وسعت ديد آنها به دنياي خارج تعريف مي شود. اگر اتاق كوچكي داشته باشي كه پنجره اي بسوي دريا داشته باشد تمام دريا حياطي براي جولان روح و چشمت مي شود..اگر پنجره اي نداشته باشي پس از مدتي پنجره اي بسوي دلت باز مي شود ، آنوقت اگر دلت دريا باشد باز هم حياط بزرگي داري و اگر هم دريا نباشد باز هم حياط خلوتي دنج داري براي نشستن و آرام گرفتن.خواستي خانه اي بخري پنجره را فراموش نكن.

Tuesday, August 28, 2007

عكس رييس جمهوري

عكس آقاي احمدي نژاد در تيم فوتبال علم و صنعت سال 1354 ورزشگاه شهباز سابق

Sunday, August 19, 2007

پرونده دوم



قصد داشتم راجع به دو خبر يعني " گران شدن خر" كه پس از سهميه بندي بنزين اتفاق افتاد و همچنين افشاگري اخير هاشمي رفسنجاني در مورد موضع امام در قبال شعار " مرگ بر آمريكا" مطلبي بنويسم اما عزم آمريكا براي قرار دادن سپاه پاسداران در ليست سازمانهاي تروريستي تكاندهنده تر از آن بود كه از كنار آن بگذرم ، بنابراين از قضيه خر و آمريكا مي گذرم و به اين مساله مي پردازم .
در اوايل قايله اي كه پس از يازده سپتامبر راه افتاد و در پي آن رييس جمهور آمريكا سه كشور از جمله ايران را محور شرارت ناميد . از اخبار اينچنين استنباط مي شد كه به منظور براندازي نظام ايران سه پرونده با اولويت اول پرونده هسته اي ، اولويت دوم پرونده تروريسم و اولويت سوم حقوق بشر در دستور كار اشغالگران قرار دارد . اما وجود دولت ميانه روي خاتمي كه لااقل وجه بين المللي مقبولي را براي ايران رقم زده بود ، آمريكا را با مشكلي جدي براي كسب اجماع عليه ايران مواجه ساخته بود . اين عدم اجماع چه در سطح افكار عمومي جهان و چه در سطح رهبران سياسي غرب با انتقادهايي كه به روش خصمانه آمريكا در قبال ايران مي كردند قابل مشاهده بود . با روي كار آمدن دولت جديد ايران و اظهارات تند مقامات رسمي در مورد اسراييل ، هولوكاست ، شعارهاي تحريك كننده در مورد عزم هسته اي ايران و محدوديت هر چه بيشتر مطبوعات و فعالان سياسي در داخل برگ برنده اي بود براي آمريكا تا به يك اجماع حتي با حضور كشورهاي دوستي مانند روسيه و چين دست يابد .
در همان زمان مقام رهبري بطور شفاف و به درستي در يكي از سخنرانيهايشان گفتند كه مساله هسته اي بهانه اي بيش نيست و قصد آنها براندازي نظام است . همين اصل ساده اما ممتنع كه از زبان ايشان مطرح شد كافي بود تا نتايج شفافي را ثمر دهد و راهكارهايي را پيش پا بگذارد . بنابراين جريان رهبري ايران كه اصولا رييس جمهور صرفا مجري تصميمات آن است تصميم گرفت كه از حق هسته اي خود كوتاه نيايد ، چه اين چيزي بود كه مي توانست رنگي ملي نيز بگيرد و ملت را تا حدودي پشت حكومت قرار بدهد حال آنكه سازش و عقب نشيني در اين پرونده ، در مرحله بعد منجر به رو شدن پرونده تروريسم و حقوق بشر مي شد كه نه مي توانست حمايت ملي را بدست آورد و نه جمهوري اسلامي در اين زمينه وضعيت شفاف و قابل دفاعي داشت .اما تعبير خواب خوش آمريكا به اين سادگي نبود كه به نظر مي رسيد ، با در پيش گرفتن ايده " موضع طلبكارانه "در قبال پرونده هسته اي كه ايده مقام رهبري بود و از طريق دولت فعلي پيگيري مي شد و مي شود و سنگ اندازيهاي روسيه و چين در سازمان ملل ، آن برخوردي كه آمريكا مد نظر داشت در آن برنامه زماني محقق نشد .
اما در همين خلال ضمن پيشبرد كند پرونده هسته اي عليه ايران ، آمريكا پس از شكست و استيصال خود در عراق توانست به بهترين وجه اين تهديد را به فرصتي تبديل كند تا پرونده دوم ، يعني پرونده تروريسم را با محوريت دخالت ايران در عراق فعال كند و روي ميز بگذارد.پرونده اي كه محوريت خطرناك آن بر دخالت ايران در عراق تكيه داشته و مساله حزب الله لبنان و افغانستان نيز در همين پرونده در اولويتهاي بعدي قرار دارند . اين پرونده از حدود يك سال پيش بطور جدي فعال شده و گهگاهي با نشان دادن تجهيزات تخريبي ساخت ايران يا خبر دستگيري ايرانيان مرتبط با شبكه هاي تروريستي در عراق پشتيباني شده است .
در راستاي پرونده تروريسم امروز در جايي ايستاده ايم كه زمزمه هاي قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ليست گروههاي تروريستي به گوش مي رسد كه اگر اتفاق بيفتد آغاز غير رسمي جنگ آينده ايران و آمريكا خواهد بود چراكه امريكا اكنون به زعم خود در حال جنگ با تروريسم در منطقه است و هر چه كه در اين دسته قرار بگيرد قابل پيگرد نظامي و تهاجم است چه رسد به اينكه آنها سپاه را متهم كرده اند كه شورشيان را تعليم مي دهند و در ادعاي اخير گفته اند كه پنجاه عضو سپاه در مركز عراق به آموزش شورشيان مشغولند.بنابراين در همين حين كه قطار قطعنامه ها در ارتباط با مساله هسته اي تلنبار مي شوند ، سپاه در ايران جايگزين بمب هسته ايي شده است كه آمريكا براي يافتن و انهدام آن وارد خاك عراق شد .
از آنجا كه قطعنامه ها به تدريج آثار خود را بروز مي دهند ، جمهوري اسلامي نگران آن است كه گذر زمان كه با ضعيف شدن هر چه بيشتر توان مقابله ايران مقارن است به ضرر ايران تمام شود و احتمال مي رود كه حتي از يك تقابل زود هنگام استقبال مي كند . بنابراين هردو طرف تمايلي تلويحي به تقابل هر چه زودتر دارند و تنها منتظر زمينه هاي مناسبند كه قرار دادن سپاه در ليست سازمانهاي تروريستي موثر ترين و جرقه لازم جهت چنين تقابل راديكالي خواهد بود..

Thursday, August 16, 2007

شازده كوچولو



آن وقت بود که سر و کله‌ي روباه پيدا شد.
روباه گفت: -سلام.
شهريار کوچولو برگشت اما کسي را نديد. با وجود اين با ادب تمام گفت:
-سلام.
صداگفت: -من اين‌جام، زير درخت سيب...
شهريار کوچولو گفت: -کي هستي تو ؟ عجب خوشگلي!
روباه گفت: -يک روباهم من.
شهريار کوچولو گفت: -بيا با من بازي کن. نمي‌داني چه قدر دلم گرفته...
روباه گفت: -نمي‌توانم بات بازي کنم. هنوز اهليم نکرده‌اند آخر.
شهريار کوچولو آهي کشيد و گفت: -معذرت مي‌خواهم.
اما فکري کرد و پرسيد: -اهلي کردن يعني چه؟
روباه گفت: -تو اهل اين‌جا نيستي. پي چي مي‌گردي؟
شهريار کوچولو گفت: -پي آدم‌ها مي‌گردم. نگفتي اهلي کردن يعني چه؟
روباه گفت: -آدم‌ها تفنگ دارند و شکار مي‌کنند. اينش اسباب دلخوري است! اما مرغ و ماکيان هم پرورش مي‌دهند و خيرشان فقط همين است. تو پي مرغ مي‌کردي؟
شهريار کوچولو گفت: -نَه، پي دوست مي‌گردم. اهلي کردن يعني چي؟
روباه گفت: -يک چيزي است که پاک فراموش شده. معنيش ايجاد علاقه کردن است.
-ايجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: -معلوم است. تو الان واسه من يک پسر بچه‌اي مثل صد هزار پسر بچه‌ي ديگر. نه من هيچ احتياجي به تو دارم نه تو هيچ احتياجي به من. من هم واسه تو يک روباهم مثل صد هزار روباه ديگر. اما اگر منو اهلي کردي هر دوتامان به هم احتياج پيدا مي‌کنيم. تو واسه من ميان همه‌ي عالم موجود يگانه‌اي مي‌شوي من واسه تو

Wednesday, August 08, 2007

احمدي نژاد و ليمويي - طنز


امروز آقاي احمدي نژاد در ديدار نوري المالكي گفت : " آينده منطقه در گرو پيروزي عراقي ها است "ايشان تصريح كردند كه پيروزي هاي ملت و دولت عراق در برقراري ثبات و امنيت در اين كشور آينده منطقه را به خوبي رقم خواهد زد.
با خواندن اين خبر ياد خاطره اي افتادم كه پدرم از دوران كودكيش تعريف مي كند . او تعريف مي كرد كه وقتي بچه بودند برادر كوچكترشان مرغي داشت به نام ليمويي كه آنرا از جانش هم بيشتر دوست مي داشت . يك روز كه او خانه نبوده پدرم و برادر بزرگتر از غيبت برادر كوچكتر استفاده مي كنند و ليمويي را مي گيرند ، سر مي برند و تا استخوان آخرش مي خورند . عصر كه برادر كوچكترشان (صاحب ليمويي) به خانه بر مي گردد سراغ ليمويي را از آن دو مي گيرد ، آنها هم اظهار بي اطلاعي مي كنند و خود را نگران حال ليمويي نشان مي دهند و هريك در قبال دريافت ده شاهي قبول مي كنند كه با برادر كوچكتر دنبال ليمويي بگردند و تا شب همه با هم دنبال ليمويي مي گردند . اين حرف احمدي نژاد مرا ياد اين خاطره انداخت . احمدي نژاد خودش امنيت عراق را مثل ليمويي خورده و حالا با مالكي دارند دنبالش مي گردند
. گرچه كمي مهرورز است اما خيلي با نمك است - نه ؟؟؟

Tuesday, August 07, 2007

الفردو پاچينو


حرف زيادي براي گفتن دارم و حوصله اي اندك . مي خواهم در مورد بزرگداشت " آل پاچينو" هنرپيشه شهيرايتاليايي تبارهاليوودي كه اخيرا چهلمين جايزه امريكن فيلم اينستيتيوت را دريافت كرد و از همه مهمتر تجليل باشكوهي كه از او شد بنويسم. فيلم اين تجليل كه از شبكه تپش با دوبله فارسي مرتب پخش مي شود بسيار ديدني و شور آفرين است . سالني بسيار بزرگ ، مملو از كارگردانان بزرگ و معروفترين هنرپيشه هاي هاليوود كه به نوبت روي صحنه مي آيند و مقابل او ، از او تجليل مي كنند . در ميانه آن نيز قسمتي از فيلمهاي او با مصاحبه هايي با بزرگان سينما از صفحه بزرگ ال سي دي سالن پخش مي شود . هر كس كه مي خواهد درك بلاواسطه اي از شكوه موفقيت و پيروزي را در خود حس كند بايستي فيلم اين مراسم را ببيند . در ميان شكوه مراسم و تجليل بزرگان و گهگاهي چهره فرتوت پاچينو كه مي خندد موجي از حس دلپذير توفيق حتي از پشت صفحه تلويزيون به آدم منتقل مي شود .
انسانها دو دسته اند ، دسته اي با روحي لطيف و حساس كه همواره بايستي در حال انجام كاري باشند كه به آن عشق مي ورزند و دسته ديگر كه حاضرند و مي توانند براي رسيدن به چيز ديگري مثل پول مشقات كاري را كه دوست ندارند به جان بخرند .دسته دوم انعطاف پذيرترند و چندان آسيب پذير نيستند ، اما آن دسته اول كه كاري نمي كنند مگرآنكه آنرا با دل و جان دوست داشته باشند در انتخاب حرفه آينده با چهارچوب دروني انعطاف ناپذيري طرفند كه هميشه ارضاي آن به اين آساني نيست. تصور كنيد اگر آلپاچينو يك مهندس هر چند موفق مي شد به اين درجه از توفيق و حس بي نظير بودن دست مي يافت؟. گاهي برخي مي گويند شهريار ،‌شاعر شهير آذريمان در ترك تحصيل از پزشكي و روي آوردن به عاشقي و شاعري بزرگترين خطا را مرتكب شد . آيا اگر او يك پزشك مي شد به مرحله اينچنين بي نظير بودن ، يكتا بودن و خلاقيت سرشار دست مي يافت ؟آيا امروز ما از لذت بزرگي كه از خواندن اشعار او مي بريم بي بهره نبوديم ؟؟از همه مهمتر آيا او مانند امروز جاودانه شده بود ؟. در دانشكده مهندسي كه درس مي خواندم سر كلاسهاي درس فولاد و ابر آلياژ، شهريارها ، خانلريها ، انتظامي ها ، ، كاتوزيانها و شيرين عباديهاي زيادي را در حال چرت هاي پاره پاره و رخوت و كسالت مي ديدم كه گناهشان اين بود كه برايشان جالب نبود كه بدانند از اضافه كردن مقادير ناچيزي عناصر خاص به فولاد مذاب ، استحكام آن صد برابر مي شود . چه كسي پاسخگوي سوختن و هرزرفتن اين استعدادهاي به بيراهه رفته بود؟؟ سيستم اقتصادي كه شرايط امرار معاش را در همه زمينه هاي حرفه اي گسترش نمي دهد ؟ يا راهنماييهاي غلط ؟؟يا دلسوزيهاي نابجا ؟؟؟ از ميان اينان عده اي متعلق به دسته دومند كه غمي برايشان نيست . اما در مورد آن دسته دوم كه حتي با كمبود زمينه هاي مادي حاضر نيستند به چيزي جز آنكه دوست دارند دست بزنند يافتن مقصر چندان كه مي نمايد آسان نيست .
آل پاچينو در پايان مراسم براي دريافت جايزه به روي صحنه آمد و در حاليكه سرشار از هيجان و حس موفقيت بود چند كلامي سخن گفت . هنگاميكه سخن مي گفت نه هاله نوري او را در بر گرفت ، نه اينكه حاضران از مژه زدن باز ماندند ، اما سخنان ساده او در آن لحظات كم نظير زندگيش، آنچنان فضاي معنوي ساخت كه حاضران و بينندگان را در هاله اي از هيجان فروبرد و در حس موفقيت خود شريك كرد . اين سرانجام كسي است كه حرفه او همان است كه به آن عشق مي ورزد
************************
در ادامه شرح مختصري در مورد زندگي حرفه اي او و ليستي از كارهايش كه از سايت ايران كلاسيك اخذ شده است خواهد آمد

الفردو پاچينو در سال 1939 در يك خانواده ايتاليايي تبار در نيويورك ديده به جهان گشود .
او نيز از چمله بازيگراني است كه براي خروج از پشت ديوار بلند گمنامي و قرار گرفتن در جايگاه شايسته خود به يك اتفاق خجسته نياز داشت .
او كه تا 32 سالگي در پيچ و خم تئاترهاي برادوي و آموزشهاي اكتورز استوديو به پروزش انرژي نهفته در صحنه خود را با نقشهايي نه چندان موفق به آستانه سينما رسانده بود در سال 1972 اين امكان را يافت كه با درخشش در 2 فيلم " ناتالي و من " و " وحشت در نيدل پارك " استعداد كم نظير خود را بروز دهد.
از اين پس پاچينو گام در راهي نهاد كه تا به امروز او را به عنوان يكي از بزرگترين بازيگران سينماي جهان و يكي از اساتيد مسلم بازيگري رهنمون كرده است .
بدون شك ايفاي نقش " مايكل كورلئونه " در فيلم بي نطير ( پدرخوانده 1) گامي موثر به سوي قله هاي ترقي بود .
پس از موفقيت پدر خوانده , پاچشنو نوار موفقيتهاي خود را با دو فيلم سرپيكو و مترسك ادامه داد.
سرپيكو بار ديگر او را مانند پدر خوانده نامزد جايزه اسكار كرد .
نقش افريني دوباره او به نقش مايكل كورليونه و اين بار در فيلم پدرخوانده 2 و اين بار نيز در مقابل يكي ديگر از نوابغ بازيگري چهان يعني دونيرو بار ديگر او را نامزد جايزه اسكاري كرد كه به نظر مي رسيد زمان زيادي را بايد براي به دست آوردن آن تلاش كند .
پاچينو دهه 70 را با سه فيلم ديگر به پايان برد كه براي دو فيلم " بعد از ظهر سگي " و : عدالت براي همه " بار ديگر نامزد جايزه اسكار شد .
دهه 80 دهه سقوط پاچينو بود , شايد تنها بتوان به فيلم بي نظير برايان دي پالما " صورت زخمي " در اين دهه اشاره كرد . گرفتار شدن پاچينو در دام الكل و كوكايين پاچينو را به سمت نابودي مي كشيد
پاچينو با ترك اعتياد خود دوباره به عالم سينما بازگشت و بار ديگر شخصيت مايكل كورلئونه را اين بار در شكل و شمايلي جديد و در آخرين قسمت از 3 گانه پدرخوانده " پدرخوانده 3 " تجسم بخشيد..
پس از ترك اعتياد پاچينو دوباره با قدرت به نقش آفريني هاي خود ادامه داد و انقدر در كار خود استمرار بخشيد تا اينكه در سال 1982 آكادمي اسكار او را براي ايفاي نقش سرهنگي كور شده در فيلن " بوي خوش زن " شايسته دريافت جايزه اسكار اعلام كرد .
بازگشت باشكوه پاچينو به عالم سينما همچنان ادامه دارد و او همچنان با نقش آفريني هاي بي نظير خود بر پرده سينماها مي درخشد .



فيلمنگاري :

ناتلالي و من 1969
وحشت در نيدل پارك 1971
مترسك 1973
سرپيكو 1973
پدرخوانده 2 1974
بعد از ظهر سگي 1975
بابي ديرفيلد 1977
عدالت براي همه 1977
دريانوردي 1980
نويسنده , نويسنده 1980
صورت زخمي 1983
انقلاب 1985
بازجويي 1986
درياي عشق 1988
ديك تريسي 1989
فرانكي و جاني 1990
پدرخوانده 3 1990
گلن گري گلا راس 1992
بوي خوش زن 1992
راه كارليتو 1993
مخمصه 1995
شهرداري 1996
درجستجوي ريچارد 1996
دني براسكو 19997
وكيل مدافع شيطان 1997
خودي / نفوذي 1998
هريكشنبه موعود 1999
قهوه چيني 2000
بي خوابي 2002
سيمونه 2002
مردمي كه مي شناختم 2002
تازهكار 2003
گيگلي 2003


Wednesday, August 01, 2007

كمدين هاي عصر افول



براي گذاشتن يادداشت جديد اخبار را زير و رو مي كردم ، هر چه گشتم ديدم از بين اين اخبار و گفته ها چيز جدي در نمي آيد . شيمون پرز رييس جمهوررژيم اشغالگر صهيونيستي گفته است احمدي نژاد جوكي باور نكردني است . فارغ از اينكه اين اتهام او چقدر صحت دارد ، و اگر واقعا اينطور فكر مي كنند چرا اينقدر از ايران نگرانند ؛ اما خبر ندارد كه ما جكهاي خفته بسياري داريم كه هنوز كشف نشده اند .
آقاي محسن رضايي طي يكي از آن لبخندهاي مليحش گفته است كه ملت توانمنديهاي من را نمي شناسد و اگر رويه دوران جنگ را ادامه داده بودم تا حالا چند بار رييس جمهور شده بودم . در وصف و تحليل بيشتر گفته ايشان همين حكايت را مي آورم كه در دوران قديم كه داماد تا بعد از خطبه عقد سر سفره عروسي چهره عروس را نمي ديد ، دختر ترشيده بسيار زشتي را براي داماد زيبايي انتخاب كردند . بعد از خطبه عقد كه داماد توري روپوش عروس را كنار زد از آنچه ديد شوكه شد و پس از مدتي كه حالش كمي خوب شد رو به عروس كرد و با نااميدي گفت آخر عزيزم من تو را تا حالا نديده بودم تو خودت هم خودت را يكبار توي آينه نديده بودي كه حاضر شدي زن من بشوي ؟!!!حالا آقاي رضايي هم كمي انصاف داشته باشد . از آن طرف شيخ لر لطيفه گو ، مهدي كربي گفته است امام به خوابم آمد و مسووليتي به من داد و همه تعجب كردند . خدايي از بين همه سياستمداران اين يكي چيز ديگري است ، به نداي زمان به موقع پاسخ مي گويد ديده است الان هاله نور و خواب و اين حرفها مد شده رفته تو خط تلپاتي و خواب و اين حرفها ، اصلا اينقدراين لر سياستمدار بروز است كه اگر معمم نبود تا حالا براي جذب راي جوانان موهايش را تيفوسي كرده بود . خوبي ايشان اين است كه كلا با نمك است هر چه بگويد برايش خوشي مي كنند و برويش مي خندند ، اگر يكصدم اين را هاشمي بيچاره گفته بود تا حالا زمين و زمان را روي سر مهدي و كرباسچي و زنگنه خراب كرده بودند و فايزه هم احتمالا چند بارسنگسار شده بود ‌. كاش امام خواب يكي از اين آقايان مي آمد مي گفت مرحمت فرموده ما را مس كنيد . لاريجاني نيز گفته است آمريكا هفتاد مليون دلار براندازي را بدهد به خود ما همه مشكلات حل مي شود . حداد عادل گفته است كه در آمد حاصل از صرفه جويي در بنزين صرف حل مشكلات مردم شود . اولا پس تكليف طفلكي نصرااله و حماس چه مي شود ؟ در ثاني مي گويند مرد بسيار زشت و وحشتناكي كودكي را كه گريه مي كرد بغل كرده بود و تلاش مي كرد آرامش كند يكي از راه رسيد به مرد گفت : اي بنده خدا اين طفلك از خود تو ترسيده ، بگذارش زمين و برو خودش آرام مي شود . از همه خنده دار تر علما خاتمي را مسوول تلاش براي جلوگيري از آسيب به عتبات عاليات كرده اند . خاتمي هم كه در زمان رياست جمهوريش يك شيشه پنجره كوي دانشگاه را نتوانست حفظ كند يا حتي انتقادي جدي نيز نكرد ، حملات شديد اللحني و پرخاشگرانه اي را بسوي استكبار و استعمار شروع كرده است . خاتمي را بايستي معلمهايش مجبور كنند هرشب صد خط از سرمشق ثبات قدم و ايستادگي احمدي نژاد بنويسد تا شايد به مرحله اي برسد كه بتوان مسووليت كتابخانه ملي را با خيال راحت به او سپرد .
اين مثالها فراوان است و كساني كه در توجيه آن سعي دارند مشكل ما را صرفا در حكومت ما قرار دهند ذهن ما را از ريشه هاي جامعه شناسانه مشكلات ما منحرف مي كنند . مشكل ما نه در ضديت ما با حكومت بلكه در رقابت دو قشر مذهبي افراطي و قشر روشن جامعه خلاصه مي شود . جامعه ما به دو نيم شكافته شده است يا شكافته بوده است . حداقل در تاريخ پنجاه سال گذاشته رقابت اين دو را براي تصاحب قدرت شاهديم . در اوايل انقلاب قشر روشن و تحصيلكرده جامعه كه متشكل از سكولارها و مذهبي هاي روشن بود با نماد دكتر بازرگان قدرت را صاحب شد ، اما بعد پس از اشغال سفارت قشر مذهبي افراطي كه معمولا از اقشار پايين دست جامعه نيز هستند با حركات غير دموكراتيك و هيجان محور ، با سرسختي توانست دولتي را كه حاضر نبود حكومت را به هرقيمتي نگاه دارد از گردونه خارج كند . پس از آن در دوره هاشمي بخش مذهبي روشن از آن قشر روشن توانست تا حدي در قدرت راه باز كند اما از آنجا كه اداره نهادهاي امنيتي در دوران هاشمي خارج از كنترل وي بود محدوديتهاي فراواني در راه ورود سكولارها يا حتي قسمتي از مذهبي هاي روشن پابرجا ماند . با پشتوانه هاشمي و پيروزي خاتمي دوران چهار ساله اصلاحات موفق به جذب در صد بالاتري از قشر نخبه و روشن در ساختار حكومت شد ، اما صد افسوس كه با اخراج و تصفيه نيروهاي عملگرا كه عمدتا منسوب به كارگزاران بودند ، دوره چهارساله دوم اصلاحات عملا به دوره سراشيبي حضور قشر روشن در قدرت تبديل شد تا اينكه در انتخابات رياست جمهوري نهم ، قشر مذهبي افراطي ازتحريم انتخابات توسط قشر مخالف سود جست و با پيروزي احمدي نژاد با تمام قدرت حضورش را در سياست تثبيت كرد . گرچه اين قشر افراطي اكنون اقليت جامعه را تشكيل مي دهد اما هميشه در صحنه است و براي رسيدن به قدرت از هيچ جانفشاني دريغ نمي كند ، حال آنكه قشر روشن هنوز مانند دوران مرحوم بازرگان زود وا مي دهد و بازي را به طرف مقابل وا مي گذارد . بنابراين اينكه مي بينيم كساني بر سرير قدرتند كه هيچ شباهتي به اكثريت امروز ايران نداشته و حرفهاي خنده دار مي زنند ، ناشي از پيروزي و حضور قشر رقيب است نه صرفا مشكل حكومت و مردم .
شايد اين حرفها اين روزها ديرهنگام و بي حاصل جلوه كند ، بخصوص كه غرب با تجهيزاعراب ، حمايت اسراييل و اتهامات جديد در پي اقدامي شديد و فراگير عليه ايران در طي كمتر از يك سال است . حال اين انتخاب قشر روشن ماست كه همچنان با تحريم انتخابات ، كمدين ها را بر جايشان تثبيت كنند و عصرافول تمام ايران را براي تاريخ رقم بزنند يا اينكه با معتدل كردن جريانات حاكم از طريق شركت در انتخابات ، غرب را در بدست آوردن بهانه هاي لازم جهت برخورد ناكام گذاشته و حتي امكان چرخش از داخل را تحت فشار غرب فراهم كنند.

. .