Thursday, November 13, 2008

عروس انتحار


فلسطيني ها را يوم نكبتي است آنروز كه يهوديها خاكشان را اشغال كردند و حكومت صهيونيستي را در آن به پا كردند و ايراني ها را هم يوم نكبتي بود آن روز ديرين كه اعراب خاكشان را تسخير كردند و سلسله نامتناهي و ادامه دار خلافت اللهي را در آن پايه گذاردند. وليكن فلسطيني ها را غيرتي بود آنچنان كه هر يك پاره آتشي شدند و بسوي اشغالگر به پرواز در آمدند و ايراني را بي غيرتي و خيانتي كه واپسين جهادگر خرمدين را نيز به دست خود به تيغ اشغالگر سپردند و خود تا به امروز تن به تجاوز و تحقير دشمن دادند.
متني كه در زير مي آورم از سايت بي بي سي ترجمه كردم كه در آن خبرنگار خاورميانه بي بي سي با يك زن جوان فلسطيني به نام ام اناس كه خود را براي عمليات انتحاري آماده مي كند مصاحبه كرده است. از هر زاويه اي كه به اين مصاحبه نظر كنيد چيزي تحسين بر انگيز و تاثير گذار در آن خواهيد يافت. فقط به منظور رعايت امانت لازم است كه بگويم در ترجمه متن اصلي حدود يك پاراگراف را كه به نظرم بي بي سي غرضورزانه براي مخدوش و تروريستي جلوه دادن اين حركت آورده بود حذف كرده ام. و البته آن قسمت نه بخشي از مصاحبه بلكه تفسيري مغرضانه و شخصي از سوي خبرنگار مربوطه به نظرم رسيد. اين مصاحبه را در زير مي خوانيد.

در غزه آتش بس ادامه دارد اما بي بي سي شواهدي دال بر آماده شدن گروههاي جهادي براي بازگشت به خشونت يافته است. از ميان اين گروهها جهاد اسلامي بمب گذاران انتحاري زن را تعليم مي دهد. پل وود خبرنگار خاورميانه بي بي سي به ملاقات زني فلسطيني رفته است كه داوطلب عمليات انتحاري شده است.
در حالي كه در اتاق برو بيايي به پاست زن جوان نقاب پوش ، آرام و ساكت نشسته بود. پرچم مشكي جهاد اسلامي پشت سر او بر ديوار آويخته شده بود و دو كلاشينكف در محدوده ديد دوربين به دقت قرار گرفته بود. شوهر او ، كه خود يكي از رزمنده هاي جهاد اسلامي است بر پيشاني زن سربند "شهيد" بسته بود. نام مستعار زن ام اناس (Umm Anas)بود. او به تازگي از يك برنامه تعليماتي براي عمليات انتحاري فارغ التحصيل شده بود. گرچه انگشتر ازدواجش را با اضطراب دور انگشتش مي چرخاند اما به نظر انسان كم مايه و ترسويي نمي آمد. فصيح و رسا سخن مي گفت ، بسيار بهتر از مرداني كه به اين مرحله عملياتي مي رسند.

آرمان سري

هنگامي كه از آماده شدن براي عمليات انتحاري سخن مي گفت صدايش استوار و آرام بود: "اين يك هديه از جانب خداوند است" و در حاليكه برق چشمانش از پشت نقاب تمامپوش صورت شعله مي كشيد ادامه داد: "ما خلق شديم تا شهيداني در راه خداوند باشيم. وقتي كه ما بر يهوديها سنگ پرتاب مي كنيم آنها بسيار مي ترسند ، تصور كنيد چه خواهد شد وقتيكه پاره هاي تن ما بسويشان به پرواز در مي آيند" كمربند حامل بمب كه او اميدوار است به حياتش خاتمه دهد و اسراييلي هاي زيادي را هلاك كند روي ميز كنار ما بود. به نظر انگيزه اصلي او از انتخاب اين راه انتحاري بيشتر مذهبي بود تا ميهن پرستانه – حركت بسوي آرماني كه براي مدت طولاني پنهان نگاه داشته شده بود. حتي ازدواج اخيرش نظرش را عوض نكرده بود.
" هنگامي كه شوهرم با من ازدواج كرد از چگونه انديشيدن من آگاه بود. او دقيقا مي دانست من كيستم و بر همين اساس مرا انتخاب كرد. ازدواج حتي براي يك ثانيه مرا مردد نمي كند"
از او پرسيدم اگر حامله بشود ممكن است نظرش تغيير كند؟ پاسخ داد: " در آن صورت تا به دنيا آمدن كودك صبر خواهم كرد و وقتي به دنيا آمد او را به والدينم خواهم سپرد تا از او مراقبت كنند و سپس آنها را ترك مي كردم و كودك همچون پاره اي از وجودم پشت سر خواهد ماند." پدر و مادر و برادران و خواهران او از تصميم او بي اطلاع بودند. او در اين باره گفت: "شهيدان – چه زن چه مرد- بايستي بطور سري فعاليت كنند. هيچ كس نبايد از آن آگاه شود. ما بايستي بسيار مراقب باشيم تا كوچكترين علامتي از آنچه مي خواهيم به انجام برسانيم به والدينمان ندهيم. برخي اوقات شايد آنها در چهره شما بتوانند علامت شهادت را بخوانند. مشكوك مي شوند اما بطور قطع نمي دانند."

آماده براي مرگ

ام اناس تصور مي كند مي داند مرگ او چگونه خواهد بود اما زمان آن را نمي داند. او تنها منتظر خاتمه آتش بس اسراييل و حماس است.
جهاد اسلامي نيز آتش بس را پذيرفته است اما اسراييل را متهم مي كند كه در حال آماده شدن براي يك تجاوز گسترده ديگر به غزه است. از سوي ديگر اسراييل نيز گروههاي جهادي را متهم مي كند كه از اين فرصت براي تجديد قوا و جمع آوري سلاح استفاده مي كنند.
يك سخنگوي جهاد اسلامي ماه پيش گفت: "صهيونيستها متمايلند و تصميم دارند آرامش را دوباره به هم بزنند و به همين خاطر است كه ما برنامه هاي تعليماتي را براي عمليات انتحاري ادامه مي دهيم. ما مي خواهيم آماده باشيم."
تعليم ديده ها خود را براي حمله انتحاري به سربازان اسراييلي آماده مي كنند. اما آيا ام اناس حاضر است به يك رستوران پر از مردم غير نظامي قدم گذاشته و خود را منفجر كند؟ او مي گويد: " البته سربازان اسراييلي وقتي اينجا مي آيند اهداف آسانتري هستند اما من غير نظامي ها را هم هدف قرار خواهم داد زيرا نظامي ها و غير نظامي ها هر دو زمين ما را اشغال كردند." اما آيا او واقعا با اين مساله مشكلي نخواهد داشت كه مردمي را مي كشد كه سلاح ندارند؟ آيا او براي كودكان و زنها احساس تاسف نمي كند؟
او مي گويد: " اينها اهميتي ندارد چراكه تمام آنها خانه ما را اشغال كرده اند. آري كودكان غير نظامي هستند اما بزرگ كه شدند سرباز اسراييل مي شوند. آنها همگي طوري تربيت مي شوند تا از ما متنفر باشند. فلسطين تنها از آن فلسطيني ها است. ما بايستي به هر روشي كه مي شود آنها را از زمينمان بيرون برانيم."
سر انجام از ام اناس مي پرسم آيا شده است هر گز خيال انجام اين عمليات را از سر بدر كني؟ و او مي گويد: " هرگز از فكر كردن راجع به آن دست نمي كشم. من هر پله را به دقت طي مي كنم زيرا مي دانم كه دارم خودم را قرباني مي كنم. شهيدان هميشه بايستي در حال نيايش با پروردگار باشند. بايد روزه بگيرند. وظايف بسياري هست كه بايستي انجام شود پيش از آنكه براي ملاقات با پروردگار آماده شوم. من مراقبم كه اشتباهي از من سر نزند كه باعث شود اين فرصت را از دست بدهم."


No comments: