Tuesday, November 04, 2008

خاتمي و ارادتهاي زيبايي شناسه به او - قسمت دوم - پاياني

در يادداشت قبلي به آن دسته از كوتاهي ها و ضعف هاي خاتمي اشاره شد كه از ديد اكثريت هواداران او در زمان او كوتاهي محسوب مي شدند. اما در اين يادداشت به آنچه دستاوردهاي او خوانده مي شود و در بين سياسيون ملاك تفوق شخص او بر ديگر كانديداها مي گردد مي پردازم. در هشت سال مسووليت خاتمي آنچه به عنوان دستاورد ايشان بر سر زبانها افتاده عمدتا عبارتند از اعتبار و تصوير متفاوت بين المللي از ايران ، انتقاد پذير شدن يا همان زميني شدن مقام رياست جمهوري و سرانجام فضاي باز سياسي ، فرهنگي و اقتصادي دوران ايشان. در ارزيابي اين دستاوردها پيش از هر چيز بايستي خاستگاه و رقم زنندگان اصلي اين دستاوردها ، ميزان مقاومت غلبه شده در راه رسيدن به آنها و سرانجام درجه نهادينه شدن آنها را بررسي كنيم. با مطالعه تبار شناسي اصلاحات در مي يابيم كه اتاق تفكر و موتور اصلي اصلاحات را گروهي از طرد شدگان حكومت تشكيل مي دادند كه توسط هاشمي در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري گرد آمده بودند و به مطالعه و تحقيق مشغول بودند. در ميان آنها افرادي مانند عباس عبدي ، سعيد حجاريان و ديگر چهره هاي شاخص اصلاحات حضور داشتند. در حقيقت اگر اينها را گردانندگان اتاق فكر اصلاحات بدانيم ، مديران كارگزاراني منسوب به هاشمي را عملگرايان و كارگران تيوري آنها بايد پنداشت كه توانستند در چهار سال اول دولت اصلاحات تا حد قابل قبولي تيوري آنان را جامه عمل بپوشانند. در اين ميان فاحشترين اشتباه اين اتاق فكر انتخاب سيد محمد خاتمي به عنوان رهبر اين جريان بود كه خود هيچگاه مسووليت رهبري اين جريان را نپذيرفت و به مرور زمان ترديد ها و ضعف هاي شخصيتي وي در كنار فشارهاي بي امان انحصارگرايان زمينه سرنگوني اصلاحات را رقم زد. اگر خوب دقت كنيم عمده خدمات سياسي و فرهنگي دوران اصلاحات را در دوره چهار ساله اول و به دست نيروهاي تكنوكرات كارگزار شاهد هستيم كه عمدتا توسط همان اتاق فكر اصلاحات به آقاي خاتمي پيشنهاد شده بودند. بنابراين عمده تحولات فرهنگي و اقتصادي دوران ايشان منسوب به نيروهاي كارگزاري بود كه عملا توسط اتاق فكر انتخاب شده بودند. اتاق فكري كه اصلاحات را پديد آورد و هجوم مردم پاي صندوقهاي راي از آن جرياني ساخت كه توانست به تيوري خود در ابتدا تا حدي جامه عمل بپوشاند. البته و صد البته كه خصوصيات جذاب ظاهري آقاي خاتمي از قبيل سيد بودن ، خوش سيما بودن و ادبيات زيباي او تاثير بسياري بر احساسات عموم و اين هجوم پيروز همگاني داشت. غير از محاسن ظاهري تنها خصوصيتي از ايشان كه در پيروزي ايشان نقش داشت عدم مقاومت يا مخالفت وي با تيوري نيمه ليبرالي بود كه از سوي اتاق فكر به او القا شده بود كه اين را نيز از ذهن كمي بازتر خود نسبت به محافظه كاران حاضر در قدرت داشت. اما دستاورد ديگر دوران ايشان كه همانا نقدپذير شدن و زميني شدن رييس جمهور پس از هشت سال رياست متكبرانه و فرعونوار هاشمي رفسنجاني بود را نمي توان منتي بر سر ملت دانست. چرا كه انقلاب بسيار پر هزينه ايران و خونهاي بسيار رفته بر سر آن اساسا براي تحقق بخشيدن به چنين امري بود اما متاسفانه ملت ما كه هنوز خو كرده به نظامهاي استبداد شاهنشاهي و پس از انقلاب استبداد ديني بود خود هنوز به اين حق خود با ديده شرم مي نگريست ، غافل از اينكه ملت بر اين حق مستحق بود و آقاي خاتمي كه آنرا بعدها در بوق و كرناي تبليغاتي كرد به زكاتش داد. پاسخگو بودن و نقدپذير بودن رييس جمهور از اصول اساسي قانون اساسي بود و جزو وظايف و شرايط رييس جمهور و فرار از آن تخلف بود همانگونه كه در گردن نهادن به آن لطف و منتي نبود. و سرانجام اعتبار و تصوير خوب بين المللي زمان خاتمي است كه ما در مقايسه اي با وضع كنوني آن را اكنون نعمتي مي دانيم. اما حقيقت آن است كه همين احمدي نژاد با همين سياستهاي اقتصادي و سياسي فشل اگر از آن وراجي هاي بي محابا و بي ضرورت در مورد پروژه هسته اي ، اسراييل و هولوكاست پرهيز مي كرد چهره بين المللي امروز ايران ، در عين وخامت اوضاع داخلي چندان فرقي با دورانهاي قبل نداشت. مثلا اگر اشخاصي چون ناطق نوري يا لاريجاني پس از خاتمي مي آمدند تا حدي آن چهره مطلوب را حفظ مي كردند. مضحك و مسخره اين است كه ما ملت در انتخابات دوره نهم تصميم گرفتيم در خانه بمانيم تا كسي بيايد كه خود مي دانستيم كه چه وجهه بين المللي برايمان به ارمغان خواهد آورد. و حالا كه او آمده است و همانطور شد كه حدس مي زديم مدام بر سر ميزنيم و شيون مي كنيم و مي گوييم خوشا به حال آن چهره افتخار آميزي كه قبلا داشتيم!!!! با عرض پوزش بسيار چنين ملتي به دليل اختلال مشاعر همان بهتر كه اداره كشور را تا اطلاع ثانوي به اتباع شايسته تر يك كشور خارجي بسپارد تا مگر در آيينه سياستورزي و مسووليت پذيري آن ملت سلامت عقلي خود را بازيابد و از نواختن كوس حماقت خود در مقابل جهانيان دست بشويد!! با تمام آنچه كه در اين دو يادداشت ذكر شد نتيجه نگارنده اين سطور اين است كه خاتمي به هيچ لحاظ شايستگي و صلاحيت كانديداتوري رياست جمهوري دوره دهم را ندارد و اگر باز عنان نفس از كف بدهد و تسليم اطرافيان خود شود و به صحنه بيايد بعيد است كه راي بياورد. اگر هم راي بياورد به دليل عدم هجوم مردم اصلاح طلب به پاي صندوقهاي راي آن اختلاف اندك را ماشين تقلب حكومت پر خواهد كرد. و باز اگر با اندكي تفاوت موفق شود پا به كاخ سعد آباد بگذارد مجددا ضعف او در مقابل حكومت به همان داستان غم انگيز دوران پيشين او ختم خواهد شد. با اين تفاوت كه همين يك ذره اتحاد و انسجام اصلاح طلبانه مردمي را كه با آمدن احمدي نژاد و سياستهاي او پشت سد اصلاح طلبي جمع شده است را به هدر خواهد داد و ضربه اي ديگر بر اعتماد مردم به اصلاحات وارد خواهد كرد. ضربه اي كه اثرات رواني آن را بسيار سخت بتوان برطرف كرد.

No comments: