Wednesday, October 29, 2008

خاتمی و ارادتهای زیبایی شناسانه به او- قسمت اول

اين روزها باز صحبت از حضور خاتمي است. صحبتي كه به همان اندازه تكاندهنده است كه برگزيده شدن احمدي نژاد به رياست جمهوري دوره نهم. واقعا آقاي خاتمي آنقدر سست نهاد خواهد بود كه در برابر اصرار و ارادت عده اي كه او آنها را قياس از كل ملت گرفته است به صحنه بيايد؟ و آيا اگر بيايد فكر مي كند راي مي آورد؟ و اگر راي آورد مي خواهد چكار كند جز اينكه ضربه اي ديگر بر پيكر مرحوم اصلاحات زده و آسيبي فزونتر بر اعتماد مردم به اين جريان بزند. مدام از خودم مي پرسم و مي پرسم كه چيست در نهاد اين سيد خندان كه جمع كثيري را به جدي گرفتنش وا ميدارد و هر بار بيشتر به اين نتيجه مي رسم كه بيشتر جنبه زيبايي شناسانه وجود و منش اوست كه ارادت بر مي انگيزد نه الزاما فضيلت يا فن سياستي كه به او نسبت داده مي شود. منظورم از جنبه زيبايي شناسانه ظاهر آراسته ، نجابت ، متانت حركات و ادبيات شيوايي است كه از وي منعكس مي گردد. اما آيا اين معيار ها براي كسي كه مي خواهد با خانواده ايشان وصلت كند مناسبتر نيست تا براي ملتي كه معيارهايش قاعدتا در گرو توسعه سياسي و اقتصادي در بستر بي روحترين و زشت ترين قوانين سياست است؟ من به دليل رشته اي كه تحصيل كرده ام كارخانه هاي بزرگ ريخته گري فولاد را بسيار ديده ام. بسيار كثيف و پر دود و دم كه در آن جرثقيلهاي غولپيكر قراضه ها و شمشهاي فولادي را چنگ ميزنند و در حوضچه هاي وسيعي از فولاد مذاب خالي مي كنند و سر و صدا و دود و غباري كه انسان را ياد جهنم واقعي مي اندازد. يك چنين محيط توليدي كه كاملا عاري از هر گونه حس زيبايي شناسانه و شاعرانه است مصدر توليد ثروتي هنگفت و باورنكردني است و در حقيقت اگر زندگي شاعرانه و نازكدلانه و ژورناليستي زيباي ما در شهر اينگونه مهيا است از قبل فعاليت چنين صنايع خشن و مولدي است. به نظرم اگر آقاي خاتمي و سياست او را به نغمه شاعرانه دختركي تازه بالغ تشبيه كنيم ، هاشمي رفسنجاني و تمامي آن ديگر كارگزاران خشك و منطقي و نازيباي اطرافش را بايستي به آن كارخانه فولاد كثيف و زمخت اما مولد و عامل مانند كرد. اولي سرشار از ظرافت و زيبايي و دومي مملو از زشتي و زمختي و سياست. ما بايستي يكبار و براي هميشه تكليفمان را با خودمان روشن كنيم كه براي توسعه اقتصادي و سياسي كشور كه در مراتب بعدي مصدر زيباييهاي شاعرانه نيز خواهند شد كدام مشي را انتخاب مي كنيم؟ آقاي خاتمي در گفتار و كردار به شدت در گير ترديد ، ابهام و سفسطه و سهل انگاري است. گاهي حرفهايي مي زند كه آدم را از اينكه حتي ليسانس فلسفه هم داشته باشد دچار ترديد جدي ميكند. شالوده منطقي گفتارش در اغلب موارد پريشان و نامفهوم و دچار تناقضات بديهي است هر چند ادبياتش زيباست. اما اگر زيبايي را مي جوييم چه بهتر آنكه آنرا در آثار شكسپير و حافظ و مولانا بجوييم، سياست را چه به جستجو در پي ارضاي نيازهاي زيبايي شناسانه؟! اگر عنان طاقت از كف نمي دهيد حتي مي خواهم كمي "صداقت " را نيز در وجود آقاي خاتمي مورد پرسش قرار دهم. مگر نه آن است كه تطابق گفتار و كردار را صداقت گويند و خلاف آنر را بي صداقتي و خيانت؟! روزي كه لوايح رياست جمهوري را به مجلس مي بردند ايشان قول دادند كه اگر اين طرحها تصويب نشود استعفا كنند. لوايحي آنچنان طلايي به مسلخ ولايت مطلقه رفت و شرحه شرحه شد و خواجه همچنان خندان بر سرير قدرت نغمه مدارا سر مي داد. گفتند اگر انتخابات رياست جمهوري نهم شرايط عادلانه اي نداشته باشد آنرا برگزار نخواهند كرد. با شرايط ناعادلانه برگزار كردند و تقلب هم شد و گرچه باز قول افشا دادند اما به آن هم وفا نشد و خواجه باز خندان بود و شيرين كام و رام. حادثه كوي دانشگاه شد و چماقداران فقاهت بر خواب معصوم پرندگان حريت تاختند ، زمين از درد به فرياد آمد و خواجه لب از لب نگشود. براستي غرور يك مرد چند بار مجال بي آبرو شدنش را تاب مي آورد؟ در آخر دوره رياست جمهوريشان نيز گفتند تنها يك آرزو دارم و آن اينكه تا آخر عمر همنشيني و رفاقتي چنين صميمانه را با مقام معظم رهبري حفظ كنم و بدين سان بود كه آخرين جسارت را چنين سنگدلانه بر چهل ميليون راي مشتاق خسته روا داشت و خود شادان و لي لي كنان بر سر كوي دلبر شد. براستي چه صداقتي در اين مرثيه غم انگيز و سنگدلانه نهفته است كه چشمان نه چندان كم سوء من و بسياري ديگر را راهي بدان نيست؟ اگر ما نيز به جاي ولايت فقيه از شخص خاتمي بت بسازيم و او را بپرستيم با جان نثاران ثارالله و انصار حزب الله چه تفاوتي داريم. به نظر مي رسد عمده مشكل ما بت پرستي باشد. بنابراين تا زماني كه در عين هواداري كسي يا جناحي به نقد همزمان او خو نكنيم و از كوچكترين انتقاد نسبت به او برافروخته و غضبناك شويم از چهارديواري تنگ ايديولوژي و بت پرستي بدر نخواهيم آمد. خوشبختانه چنين به نظر مي آيد كه اين بار خاتمي مصمم است تا خلاف اصرار اطرافيانش وارد عرصه نشود. اما اگر به هر دليل خلاف اين را تصميم بگيرد واپسين قطرات حيثيت اصلاحات به باد استهزا گرفته خواهد شد و اين بار نه تنها حيثيت سياسي بلكه حيثيت شخصي سيد خندان نيز به
. ....تاراج خواهد رفت.....ادامه دارد
********************************************
مرتبط: نمونه ای از نقد بر منطق سست حاکم بر گفتار آقای خاتمی را که تحت عنوان "پیش شرطهای خاتمی " در روزگار تکمیلی نوشته ام را در این لینک بخوانید.

3 comments:

Anonymous said...

آقای علی آقا من با چند قسمت از حرفات مخالفم و با چند قسمت از حرفات موافق
نمی دونم چرا بخش مولدی را به ریس جمهور نسبت دادید و در واقع فکر می کنم یک ریس جمهور نباید مدیر اقتصادی باشه یا یک مدیر اجرایی خیلی قوی
من با بحثت در مورد کارگزاران موافقم اما فکر می کنم یک ریس جمهور ایده آل ریس جمهوری که تیم اقتصادی خیلی قوی داشته باشه و در کنارش مثل خاتمی حرف بزنه بپوشه و بخنده

Anonymous said...

در مورد لوایح توی عدم صداقت خاتمی باهات موافقم اما فکر نمی کنی 3 تای بعدی زاییده ی تخیل ما ها بود.
من روزهای انتخاب بچه تر از اون بودم که بتونم جو چی بود.اما شما باید یادت باشه شعار اصلی اون روزها را مگه شعار آقای خاتمی نبود که می گفت سلام بر سه سید فاطمی خمینی و خامنه ای خاتمی
مگه آقای خاتمی توی فیلم تبلیغاتش جلوی چشم ملیون ها نفر نگفت خط قرمز من نظام و رهبری است.
علی وقتی می خواین تحلیل سیاسی کنید نباید از انتظار ها حرف بزنید باید از وعده ها حرف بزنید.
این وعده ها وعده هایی بود که خود ما ساختیم وعده هایی بود که تعدادی جوون نسبت دادن به آقای خاتمی و بعد هم محکومش کردند به عدم توجه به این وعده ها

علی said...

دوست عزیز
با تشکر از کامنت
در مورد کامنت اول اتفاقا میخوام بگم که اصولا حتی ایشان قادر به معرفی و حمایت از یک تیم اقتصادی قوی نبودند همانطور که در دور دوم مشخص شد. و اصولا در دور اول ما با خاتمی طرف نبودیم با اتاق فکر و کارگزاران طرف بودیم و آقای خاتمی صرفا یک رنگ خوشرنگ بود. در مورد کامنت دوم هم باید پذیرفت که در مورد کوی دانشگاه لوایح و تمام این قضایا حتی کسانی مثل حجاریا آقای خاتمی را قطعا محکوم می کنند و نقد اتفاقا متوجه وعده های عمل نشده است. وعده های درشتی داده شد که عمل نشد انتظارات که بماند.خودم فکر می کنم مقداری در یادداشت دوم تعجیل شد سعی می کنم با ملاحظه کامنت شما یادداشت دیگری در این زمینه بگذارم.
ممنونم
علی