Thursday, March 29, 2007

محمود بي باك


گر چه من و محمود هردو لاغريم اما هيچ شباهت ديگري جز اينكه از يك دانشگاه مي آييم نداريم. انگيزه نگارش اين يادداشت توهين هايي است كه از زمان انتخاب ايشان به رياست جمهوري در سايتها بر ايشان مي رود. يكي از مشكلات ديگر ما ايرانيها اين است كه نمي دانيم دشمنمان كيست و از كجا ضربه مي خوريم و به همين خاطر در انقلاب نيز شعار مي داديم " ما مي گوييم خر نمي خواهيم پالان خر عوض مي شود " در حاليكه خودمان هم حقيقتا نمي دانستيم كه خر كيست و پالان كدام ؟ و اصولا خر را نمي خواهيم يا پالان را و اصلا آيا آنكه زير پالان است خر است يا نه ؟ و يك دليل عمده اي كه پس از صد سال مبارزه هنوز به مقصود دست نيافته ايم در اين سردرگمي در هدف و خواسته مبارزه است . و الان به جايي رسيده ايم كه تقريبا جمع كثيري متفق الراي شده اند كه اوضاع خراب امروز ما كار روحانيت است كه اين نيز درست نيست مثلا اگر حكومت مطلق دست پزشكان نيز بيفتد وضعمان از اين نيز بسيار خرابتر خواهد شد چون شما تاراج و بازرگاني با جان بيماران را در بيمارستانهاي خصوصي مي بينيد و مي دانيد كه در جايي كه طرف ، بيماري رنجور است ، اين گروه با بي رحمي چه ها كه نمي كند (پزشكان استثنا هم هستند ) و همينطور اگر قدرت بي چون و چرا به دست مهندسين بيفتد همين آش است و همين كاسه .بنابراين هدف ، اشخاص و اقشار و اصناف نيز نيستند بلكه چيز ديگري است كه نگاشتن آن از مراعات اصول ايمني بدور است ( منظور دين و مذهب هم نيست) .امروز هم گير داده ايم به آقاي احمدي نژاد كه همين دو سال پيش با سي و هفت مليون راي ايشان را برگزيديم (هفده مليون راي آوردند و بيست مليوني نيز كه تحريمي بودند غير مستقيم به ايشان راي دادند ) . چروك صورتش ، پوست به استخوان رسيده پيشانيش و حال و هواي روستاييش همه حكايت از آن دارد كه اين مردي كه فرزند يك آهنگر است از روستا تا بدينجا راه درازي آمده و قطعا ساليان سال با رويايي زيسته است كه امروز برايش جامه حقيقت پوشيده . حتي همتش را مي توان ستايش كرد كه با هفده مليون راي مستقيم ، دنيا را حد اقل در وسعت تبليغاتي به چالش كشيده است حال آنكه خيلي هاي ديگر با راي هاي بسيار بيشتر حتي نتوانستند در حوزه داخلي حرفي را بر كرسي بنشانند و نشان دهند كه به راي ملت خيانت نكرده اند .گر چه سياستهاي غير كارشناسي احمدي نژاد كشور را بر لبه پرتگاه كشانده است و در مهرورزييي هم كه مي گويد چندان صادق نيست اما ثبات قدم و قوت نفسش بايستي براي ضعيف النفسان عبرتي باشد. محمود بي باك خاموش شده و رو به افول است كه اگر عاقبتش غير از اين ميبود بايستي تمام اصول علم اقتصاد را به دريا مي ريختند و فراموش مي كردند. پس از او ما هم مي گرديم كس ديگري را مي يابيم تا متهم كنيم و تقصير را به گردنش بيندازيم اما مقصر اصلي هنوز آنجاست و به ريشمان مي خندد.

1 comment:

Anonymous said...

salam khobi ali?saiedam
dirooz bade modatha oon ketabi ro ke dade boodi behem(bar degar shahri ke doostash dashtam)ro khondam alane doore dovomesh tamoom shode omadam ham yadet konam ham azat babatesh tashaor konam
sad bashi va moafaghe