Monday, March 26, 2007

با طالبان

اگر اشتباه نكنم اواسط ژانويه بود از يكي از شبكه هاي بي بي سي فيلم مستندي در مورد طالبان پخش شد به نام "با طالبان" .دراين مستند يك خبرنگار جسور انگليسي جانش را كف دستش گذاشته بود و از دل كوههاي هلمند تا مناطق حاشيه كابل به مخفيگاه طالبان مي رفت و با آنان ملاقات مي كرد.در همه حال دوربين از او فيلمبرداري مي كرد حتي زماني كه در كوههاي هلمند توسط چهار مرد مسلح چهره پوش طالبان او را به غاري كه مخفيگاه فرمانده بود مي بردند و در اين زمان آثار ترسي وحشتناك در چهره اش ديدني بود فكر مي كرد كه آخرين دقايق زندگي را مي گذراند.اما در تمام اين ملاقاتها نه تنها جمله اي تهديد آميز يا خشن به او نگفتند بلكه بسيار مهمان نوازانه و به گرمي با او برخورد مي شد.در يكي از مخفيگاهها پسري چهارده ساله را نزدش آوردند كه با قيافه اي معصوم سه قطار مواد منفجره از كمر تا سينه بسته بود و قرار بود در عملياتي كه به زودي انجام مي شد خود را منفجر كند. پدر پسر در كنارش نشسته بود و مي گفت من پر افتخارترين پدر اين منطقه ام يكي از پسرانم چند ماه پيش شهيد شد و اين يكي هم در راه خدا شهيد خواهد شد . در كلامش اثري از تصنع يا ريا نبود و واقعا خوشنود بود .پس از آنكه خبرنگار به شوخي از پسرك پرسيد كه نكند مي خواهي مرا منفجر كني ، همه خنديدند و پسرك جواب داد كه شما خبرنگار و مهمان ما هستي ؛ ما با اشغالگران مي جنگيم .چه عاملي مي تواند باعث شود كه يك عمليات انتحاري كه توجيه شرعي هم نداشته و اغلب از مردم بيگناه هم قرباني مي گيرد اينچنين جماعتي و حتي پسركي را كه در شروع يك زندگيست از نعمت زيستن محروم كند ؟ خيلي ها از ايديولوژيهاي ديني كه اين گروهها مي سازند به عنوان عامل اصلي ياد مي كنند اما عامل ديگري از نظرشان پنهان مي ماند و آن اين است كه عدم لذت بردن از زندگي و فقدان درك زندگي به عنوان نعمتي بي بديل و استثنايي اراده آنها را در حفظ جانشان كند مي كند .در واقع آنچه آمريكا پس از حملات يازده سپتامبر متوجه شد اين بود كه اين كشور با اين سطح بالاي ثروت و رفاه در كنار كشورهاي فقيري كه حكومتهاي غير دموكراتيك نيز دارند خوشبخت نخواهد شد .دقيقا مانند همان احساس تهديدي كه اشراف يك جامعه از سوي مردم گرسنه و فقير حس مي كنند.همانگونه كه اختلاف طبقاتي در يك جامعه با عميق تر شدن زندگي مرفه اشراف را تهديد مي كند در مقياس جهاني نيز آمريكا چنين تهديدي را از سوي چنين كشورهايي در بلند مدت احساس نمود..هرگز و تحت هيچ شرايطي ايديولوژيهاي انتحاري و مرفه ستيز در جوامع مدرني كه مردم زندگيشان را دوست دارند و از لحظه به لحظه آن لذت مي برند خريداري ندارند .در همين راستا كشوري با فقر افغانستان و حكومتي چنان بيگانه به مباني دموكراتيك اولين هدفي بود كه در اسرع وقت بايستي بدان پرداخته مي شد كه شد.در اين راستا با عراق و كره شمالي نيز بر خورد هايي صورت گرفت . تمام اين سياستها تحت يك برنامه منسجم " خاورميانه بزرگ " در حال اجراست كه استراتژي اصلي آمريكا در اين برنامه براندازي حكومتهاي ايديولوژيك و مستقر كردن حكومتهاي دموكرات تري است كه رفتارشان بر اساس رفتار ديپلماتيك بين المللي قابل پيش بيني است و در بلند مدت موجب رفاه بيشتر مردمان اين كشورها نيز خواهد شد . اما عنصر مهم ديگري در اين برنامه تثبيت اسراييل به عنوان كشوري مستقل و به رسميت شناخته شده از جانب كشورهاي منطقه است كه تقابل با ايران علاوه بر ايديولوژيك بودن حكومت آن بر اين پايه استوار است .به قول يكي از مقامات ايراني ايران لقمه بزرگ اين خاورميانه بزرگ است كه اكنون نوبتش فرا رسيده است و تمام چالشهاي با آن از فيلم "سيصد " گرفته تا قضيه تفنگداران انگليسي و بر نامه هسته اي در راستاي اين تقابل است .در حقيقت مقامات تيزهوش ايران نيز از سالها پيش به درستي در يافتند كه بر نامه هسته اي تنها بهانه اي براي بر خورد اساسي با نظام ايران است بطوريكه اگر همين امروز ايران غني سازي را تعليق كند و تمام تاسيسات را نابود نيز بكند آمريكا و متحدانش به بهانه هاي ديگري از جمله تروريسم و حقوق بشر متوسل خواهند شد پس چه بهتر كه در همين مر حله پافشاري و ايستادگي كنيم كه حتي تا حدي جنبه ملي نيز مي توان به آن بخشيد .بنابراين آنها كه از داخل شعار تعليق يا كوتاه آمدن سر مي دهند از ديدگاه حفظ نظام كل قضيه را به خوبي درك نمي كنند يا اينكه عمدي در كار دارند.آمريكا قطعا در آينده نزديك برخورد نظامي گسترده اي با ايران خواهد كرد و اجلاس رياض نقطه پاياني براي اطمينان آمريكاييها از يك اتحاد عربي عليه ايران محسوب مي شود . قضيه مذاكره با آمريكا كه گاه آمريكاييها نيز بر آن تاكيد مي ورزند تنها تزويري است از سوي آنان براي پوستين ديپلماتيك پوشيدن بر قامت اين هيولاي خونخوار و هر گز به طور موثر جامه عمل نخواهد پوشيد.ايران نفسهاي آخر را مي كشد و ضمن انسجام ملي اكنون فرصتي است براي ملت تا بر لبه اين پرتگاه تاريخي بار ديگر با مرور گذشته ها بينديشند كه كدام رفتارهاي نسنجده در گذشته هاي دور و نزديك ، باعث شكستن غرور ملتي شد كه زماني عظمتش شهره آفاق بود.

6 comments:

علی said...
This comment has been removed by the author.
Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Unknown said...

با سلام
قبلا نظرم را نوشتم و از طریق ایمیل هم اطلاع دادم .ایمیل برگشت خورد و کامنت ثبت نشد!!

Unknown said...

با سلام
قبلا نظرم را نوشتم و از طریق ایمیل هم اطلاع دادم .ایمیل برگشت خورد و کامنت ثبت نشد!!
عبدی

Unknown said...

خلاصه نظرم را که در کامنت قبلی نوشتم این است که یادداشت شما از منظر فنی دارای تیتر و شروع خوبی است اما ادامه آن از نظر خواننده مرتبط نمی نماید.
این بار کامنت ثبت شد پس احتمالا دفعه قبل من اشتباه کرده ام.اما ایمیل شما را از روی کامنت شما کپی کردم ولی برگشت خورد.
با تشکر عبدی