Wednesday, March 05, 2008

علي در چاه مي گريد - بخش اول

به نظر در تمام طول تاريخ زيباترين و پسنديده ترين ارزش انساني راستگويي بوده است. عقايد بسرعت تغيير مي كنند يا محو مي شوند اما فضيلت راستگويي هميشه استوار و بلامنازع آنجا ايستاده است و بشريت را به آزمون مي طلبد. هر وقت از راستگويي سخن به ميان مي آيد ناخودآگاه ياد علي ابن ابيطالب (ع) مي افتم.علي نه به عنوان موجودي آسماني و فراتر از بشر بلكه به عنوان انساني سلحشور و دلير كه به طريقي آرماني راستگو نيز بود. به عقيده مورخان محبوبيت او در ميان ايرانيان باستان يكي از عواملي بود كه باعث شد آنها با طيب خاطر از اسلام استقبال كنند. علي آموزه اي دلنشين دارد آنجا كه مي گويد :"قولوا الحق ولو علي انفسكم" ، بدان معنا كه حق را بگوييد حتي اگر به ضرر شما باشد. بدرستي مي توان وي را تجلي كامل اين آموزه بشمار آورد. اين آموزه نسبت تنگاتنگي با راستگويي دارد چراكه هميشه دروغ در شرايطي گفته مي شود كه گفتن حقيقت (راست) به ضرر گوينده تمام مي شود. مثل موقعي كه گوينده در صورت راستگويي منافع ماديش تهديد شود يا مورد انتقاد ديگران قرار بگيرد يا جايگاه اجتماعي خود را در ميان مردم از دست بدهد. در واقع دروغگويي همواره ناشي از نوعي ترس است. بنابراين خود راستگويي نشات گرفته از فضيلتي ديگر است كه آن فضيلت مادر بسياري از نيكي ها است. آن فضيلت همانا "شهامت" و يا "شجاعت" است و به همين خاطر است كه مي بينيم علي در شجاعت و راستگويي هردوشهره عالم است و اين راستگويي او برآمده از شجاعت اوست. اينكه كسي دلير باشد و حق را بگويد يا دروغ نگويد تنها از شخصيت هايي برمي آيد كه از كمتر چيزي مي ترسند. آن بزرگوار روز شهادتش به مسجد كه آمد خود با دستان خود قاتلش را براي نماز از خواب بيدار كرد و شايد به گونه اي بتوان گفت كه ترور موفق او محصول اصرار وي به نزديكي با مردم و فاصله كمتر وي با مردم كوچه و بازار بود كه البته اين اصرار وي به "ضعفي امنيتي" منجر شد كه دشمن از همين روزنه ضربه نهايي را بر فرقش وارد كرد. شيوع دروغ و نفاق و در نتيجه آنها داستان انحطاط اجتماعي ما و كشورمان بسيار نگران كننده شده است. اگر كسي امروزه با دقت جوامع غربي را با جامعه امروز ايران ما مقايسه كند اولين تفاوتي كه بسيار به چشم مي خورد شيوع "دروغگويي" و "نفاق" در جامعه ايراني و تا حد زيادي غيبت آن ازجامعه غربي است. به عبارت ديگر مي توان ادعا كرد كه جامعه امروزي غرب به لحاظ اخلاقي بسيار سالم تر از جامعه امروز ايران است. اما تقصير شيوع اين "دروغگويي" را نمي توان كاملا متوجه مردم به عنوان فرد يا شخص نمود چراكه تحولات سياسي در چند دهه اخير سيستمهايي را به روي كارآورده است كه در اين سيستمها مردم مجبورند براي بقا و امرار معاش دروغ بگويند يا حق را نگويند. اين پديده آنچنان كمر راستگويي و درستي را به عنوان يك ارزش در جامعه شكسته است كه دروغگويي و نفاق تنها به حصار محيط امرار معاش محدود نشده و در خانواده ها نيز بطور غير مستقيم به فرزندان آموزش داده مي شود و به دستن آوردن امتياز از طريق حيله يا دروغ نوعي زرنگي و ارزش شمرده مي شود. بدون شك اگر امروزعلي دوباره به آغوش دنيا بازگردد ، او در جامعه به اصطلاح مذهبي ايران امروز بسيار بسيار تنها تر خواهد بود تا در جامعه سكولار غربي. گاهي در آسمان ايران اينجا و آنجا افرادي پيدا مي شوند كه شجاعانه راستگو و حقگو هستند . گويي اينان مانند اشكهاي زلالي هستند كه از آسمان مي بارند ، انگار كه علي دوباره در چاه دنيا بي صدا و غمگين مي گريد.

No comments: