Wednesday, August 01, 2007

كمدين هاي عصر افول



براي گذاشتن يادداشت جديد اخبار را زير و رو مي كردم ، هر چه گشتم ديدم از بين اين اخبار و گفته ها چيز جدي در نمي آيد . شيمون پرز رييس جمهوررژيم اشغالگر صهيونيستي گفته است احمدي نژاد جوكي باور نكردني است . فارغ از اينكه اين اتهام او چقدر صحت دارد ، و اگر واقعا اينطور فكر مي كنند چرا اينقدر از ايران نگرانند ؛ اما خبر ندارد كه ما جكهاي خفته بسياري داريم كه هنوز كشف نشده اند .
آقاي محسن رضايي طي يكي از آن لبخندهاي مليحش گفته است كه ملت توانمنديهاي من را نمي شناسد و اگر رويه دوران جنگ را ادامه داده بودم تا حالا چند بار رييس جمهور شده بودم . در وصف و تحليل بيشتر گفته ايشان همين حكايت را مي آورم كه در دوران قديم كه داماد تا بعد از خطبه عقد سر سفره عروسي چهره عروس را نمي ديد ، دختر ترشيده بسيار زشتي را براي داماد زيبايي انتخاب كردند . بعد از خطبه عقد كه داماد توري روپوش عروس را كنار زد از آنچه ديد شوكه شد و پس از مدتي كه حالش كمي خوب شد رو به عروس كرد و با نااميدي گفت آخر عزيزم من تو را تا حالا نديده بودم تو خودت هم خودت را يكبار توي آينه نديده بودي كه حاضر شدي زن من بشوي ؟!!!حالا آقاي رضايي هم كمي انصاف داشته باشد . از آن طرف شيخ لر لطيفه گو ، مهدي كربي گفته است امام به خوابم آمد و مسووليتي به من داد و همه تعجب كردند . خدايي از بين همه سياستمداران اين يكي چيز ديگري است ، به نداي زمان به موقع پاسخ مي گويد ديده است الان هاله نور و خواب و اين حرفها مد شده رفته تو خط تلپاتي و خواب و اين حرفها ، اصلا اينقدراين لر سياستمدار بروز است كه اگر معمم نبود تا حالا براي جذب راي جوانان موهايش را تيفوسي كرده بود . خوبي ايشان اين است كه كلا با نمك است هر چه بگويد برايش خوشي مي كنند و برويش مي خندند ، اگر يكصدم اين را هاشمي بيچاره گفته بود تا حالا زمين و زمان را روي سر مهدي و كرباسچي و زنگنه خراب كرده بودند و فايزه هم احتمالا چند بارسنگسار شده بود ‌. كاش امام خواب يكي از اين آقايان مي آمد مي گفت مرحمت فرموده ما را مس كنيد . لاريجاني نيز گفته است آمريكا هفتاد مليون دلار براندازي را بدهد به خود ما همه مشكلات حل مي شود . حداد عادل گفته است كه در آمد حاصل از صرفه جويي در بنزين صرف حل مشكلات مردم شود . اولا پس تكليف طفلكي نصرااله و حماس چه مي شود ؟ در ثاني مي گويند مرد بسيار زشت و وحشتناكي كودكي را كه گريه مي كرد بغل كرده بود و تلاش مي كرد آرامش كند يكي از راه رسيد به مرد گفت : اي بنده خدا اين طفلك از خود تو ترسيده ، بگذارش زمين و برو خودش آرام مي شود . از همه خنده دار تر علما خاتمي را مسوول تلاش براي جلوگيري از آسيب به عتبات عاليات كرده اند . خاتمي هم كه در زمان رياست جمهوريش يك شيشه پنجره كوي دانشگاه را نتوانست حفظ كند يا حتي انتقادي جدي نيز نكرد ، حملات شديد اللحني و پرخاشگرانه اي را بسوي استكبار و استعمار شروع كرده است . خاتمي را بايستي معلمهايش مجبور كنند هرشب صد خط از سرمشق ثبات قدم و ايستادگي احمدي نژاد بنويسد تا شايد به مرحله اي برسد كه بتوان مسووليت كتابخانه ملي را با خيال راحت به او سپرد .
اين مثالها فراوان است و كساني كه در توجيه آن سعي دارند مشكل ما را صرفا در حكومت ما قرار دهند ذهن ما را از ريشه هاي جامعه شناسانه مشكلات ما منحرف مي كنند . مشكل ما نه در ضديت ما با حكومت بلكه در رقابت دو قشر مذهبي افراطي و قشر روشن جامعه خلاصه مي شود . جامعه ما به دو نيم شكافته شده است يا شكافته بوده است . حداقل در تاريخ پنجاه سال گذاشته رقابت اين دو را براي تصاحب قدرت شاهديم . در اوايل انقلاب قشر روشن و تحصيلكرده جامعه كه متشكل از سكولارها و مذهبي هاي روشن بود با نماد دكتر بازرگان قدرت را صاحب شد ، اما بعد پس از اشغال سفارت قشر مذهبي افراطي كه معمولا از اقشار پايين دست جامعه نيز هستند با حركات غير دموكراتيك و هيجان محور ، با سرسختي توانست دولتي را كه حاضر نبود حكومت را به هرقيمتي نگاه دارد از گردونه خارج كند . پس از آن در دوره هاشمي بخش مذهبي روشن از آن قشر روشن توانست تا حدي در قدرت راه باز كند اما از آنجا كه اداره نهادهاي امنيتي در دوران هاشمي خارج از كنترل وي بود محدوديتهاي فراواني در راه ورود سكولارها يا حتي قسمتي از مذهبي هاي روشن پابرجا ماند . با پشتوانه هاشمي و پيروزي خاتمي دوران چهار ساله اصلاحات موفق به جذب در صد بالاتري از قشر نخبه و روشن در ساختار حكومت شد ، اما صد افسوس كه با اخراج و تصفيه نيروهاي عملگرا كه عمدتا منسوب به كارگزاران بودند ، دوره چهارساله دوم اصلاحات عملا به دوره سراشيبي حضور قشر روشن در قدرت تبديل شد تا اينكه در انتخابات رياست جمهوري نهم ، قشر مذهبي افراطي ازتحريم انتخابات توسط قشر مخالف سود جست و با پيروزي احمدي نژاد با تمام قدرت حضورش را در سياست تثبيت كرد . گرچه اين قشر افراطي اكنون اقليت جامعه را تشكيل مي دهد اما هميشه در صحنه است و براي رسيدن به قدرت از هيچ جانفشاني دريغ نمي كند ، حال آنكه قشر روشن هنوز مانند دوران مرحوم بازرگان زود وا مي دهد و بازي را به طرف مقابل وا مي گذارد . بنابراين اينكه مي بينيم كساني بر سرير قدرتند كه هيچ شباهتي به اكثريت امروز ايران نداشته و حرفهاي خنده دار مي زنند ، ناشي از پيروزي و حضور قشر رقيب است نه صرفا مشكل حكومت و مردم .
شايد اين حرفها اين روزها ديرهنگام و بي حاصل جلوه كند ، بخصوص كه غرب با تجهيزاعراب ، حمايت اسراييل و اتهامات جديد در پي اقدامي شديد و فراگير عليه ايران در طي كمتر از يك سال است . حال اين انتخاب قشر روشن ماست كه همچنان با تحريم انتخابات ، كمدين ها را بر جايشان تثبيت كنند و عصرافول تمام ايران را براي تاريخ رقم بزنند يا اينكه با معتدل كردن جريانات حاكم از طريق شركت در انتخابات ، غرب را در بدست آوردن بهانه هاي لازم جهت برخورد ناكام گذاشته و حتي امكان چرخش از داخل را تحت فشار غرب فراهم كنند.

. .

No comments: