
خبر سوزنده و كوتاه است : " مهستي مرد " . چيز زيادي نمي توانم بنويسم چون هيچ وصفي عمق اندوه همراه با خشم مرا گويا نيست. هنرمند در ذات خود معصوم است چه رسد به آنكه مظلوم و مهجور نيز واقع شود . با داغ ديدار دوباره وطن در سوز سرطان سوختن و خاكستر شدن ، خاطره تلخ و حزن انگيزي است كه هيچ دل لطيفي بر نمي تابد . در اين ترديدي نيست كه تبعيد هنر روزي پايان مي گيرد ، اما تا آن روز شاهد مرگ چند " پرستوي مهاجر " عاشقيم ، اين است كه دل را بي تاب مي كند .يكي از سايتها آخرين آهنگي را كه مهستي در ايران در سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت اجرا كرده است براي شنيدن روي سايت گذاشته . همان آهنگ معروف " از آشيون دل كندن و رفتن كه آسون نيست " كه اگر فيلتر شكن داريد روي لينكي كه داده ام كليك كنيد تا بشنويد .
ديروز ده ها مليون ايراني گريستند
مزارش سينه هر ايراني و يادش زنده باد.
به مناسبت غروب غمگين اين هنرمند عزيزمان تا بيست روز چيزي در اين وبلاگ نمي نويسم.
No comments:
Post a Comment