لذت عجيبي دارد وقتي كه كل زندگي آدم توي يك چمدان جا مي شود. تا يكهفته ديگر قراردادم با اين اتاق كوچك تمام مي شود و بايد نقل مكان كنم . يك بار يادم مي آيد پشت يك كاميون نوشته بود : "ما خانه بدوشان غم سيلاب نداريم". البته بايد ديد خانه بدوشي واقعي چه طعمي دارد تا اينكه خانه بدوشي مثل ما كه هميشه مي دانيم خانه اي هست كه از آنيم و هر آن اراده كنيم در آن آرام خواهيم گرفت ، خانه بدوش واقعي خانه اي ندارد . دل كندن از اتاق كوچك به مراتب سخت تر از خانه بزرگ است چون آدم خيلي زودتر به اتاق كوچك خو مي گيرد چراكه هر روز هر كنج و كنهي از آنرا مي بيند و مي شناسد تا اينكه پس از مدتي اتاق شخصيتي به خود مي گيرد.بعد از دو هفته به اتاق ديگري كه دو متر بزرگتر از اتاق فعلي است مي روم ، آن دو متر هم به خاطر تاقچه بزرگي است كه جلوي پنجره دارد ، مي شود صندليي در آن تاقچه گذاشت و تا دلت مي خواهد به درختها و پرنده ها و آدمها و ستاره ها و ماه خيره شد و از اين بابت بسيار خوشحالم . پنجره خيلي مهم است ، بسياري اوقات فضايي كه آدمها در اختيار دارند نه با مقياس فيزيكي چهار ديواري ، بلكه با وسعت ديد آنها به دنياي خارج تعريف مي شود. اگر اتاق كوچكي داشته باشي كه پنجره اي بسوي دريا داشته باشد تمام دريا حياطي براي جولان روح و چشمت مي شود..اگر پنجره اي نداشته باشي پس از مدتي پنجره اي بسوي دلت باز مي شود ، آنوقت اگر دلت دريا باشد باز هم حياط بزرگي داري و اگر هم دريا نباشد باز هم حياط خلوتي دنج داري براي نشستن و آرام گرفتن.خواستي خانه اي بخري پنجره را فراموش نكن.
Thursday, August 30, 2007
پنجره
لذت عجيبي دارد وقتي كه كل زندگي آدم توي يك چمدان جا مي شود. تا يكهفته ديگر قراردادم با اين اتاق كوچك تمام مي شود و بايد نقل مكان كنم . يك بار يادم مي آيد پشت يك كاميون نوشته بود : "ما خانه بدوشان غم سيلاب نداريم". البته بايد ديد خانه بدوشي واقعي چه طعمي دارد تا اينكه خانه بدوشي مثل ما كه هميشه مي دانيم خانه اي هست كه از آنيم و هر آن اراده كنيم در آن آرام خواهيم گرفت ، خانه بدوش واقعي خانه اي ندارد . دل كندن از اتاق كوچك به مراتب سخت تر از خانه بزرگ است چون آدم خيلي زودتر به اتاق كوچك خو مي گيرد چراكه هر روز هر كنج و كنهي از آنرا مي بيند و مي شناسد تا اينكه پس از مدتي اتاق شخصيتي به خود مي گيرد.بعد از دو هفته به اتاق ديگري كه دو متر بزرگتر از اتاق فعلي است مي روم ، آن دو متر هم به خاطر تاقچه بزرگي است كه جلوي پنجره دارد ، مي شود صندليي در آن تاقچه گذاشت و تا دلت مي خواهد به درختها و پرنده ها و آدمها و ستاره ها و ماه خيره شد و از اين بابت بسيار خوشحالم . پنجره خيلي مهم است ، بسياري اوقات فضايي كه آدمها در اختيار دارند نه با مقياس فيزيكي چهار ديواري ، بلكه با وسعت ديد آنها به دنياي خارج تعريف مي شود. اگر اتاق كوچكي داشته باشي كه پنجره اي بسوي دريا داشته باشد تمام دريا حياطي براي جولان روح و چشمت مي شود..اگر پنجره اي نداشته باشي پس از مدتي پنجره اي بسوي دلت باز مي شود ، آنوقت اگر دلت دريا باشد باز هم حياط بزرگي داري و اگر هم دريا نباشد باز هم حياط خلوتي دنج داري براي نشستن و آرام گرفتن.خواستي خانه اي بخري پنجره را فراموش نكن.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment