Friday, May 25, 2007

گفتگو و ترور

دوري از وطن و فرصت ادامه تحصيل در محيطي كه از تمام دنيا به آنجا مي آيند فرصتي برايم فرآهم آورده تا با ديدن مليت هاي گوناگون خصلت هايي را در هريك دريابم كه راهگشا به توفيق يا افولشان است . مثلا درفلتي كه در آن سيزده نفر هر يك در اتاقي جداگانه زندگي مي كنيم يك ايتاليايي ، يك آلماني ، يك يوناني ، يك يمني ، يك فلسطيني ، ژاپني و الباقي چيني هستند و اينها جدا از دوستان دانشگاه هستند كه عمدتا انگليسي و فرانسويند . تفاوتي كه بين رفتار اين مليت ها حتي در مدتي كوتاه بيش از همه به چشم مي آيد فرهنگ گفتگو يا به عبارت بهتر راه حل گفتگو و مذاكره براي حل مشكلات است . اروپايي ها عموما بسيار باز و در حل مشكلات ملتزم به گفتگو هستند تا مقابله در حاليكه شرقي ها اعم از فلسطيني و يمني و چيني قادر يا متمايل به گفتگوي رودررو براي حل مشكلاتشان نيستند بطوري كه عموما كارشان از بد گويي پشت سر آغاز مي شود و به تقابل و رويارويي شكننده ختم مي شود . كه البته در عالم سياست هم پيامد هاي آن را مي بينيم . مثلا توجه كنيد كه دو حزب فلسطيني فتح و حماس چطور گاهي به جان هم مي افتند و از هم مي كشند و به قول ابراهيم نبوي شايد لازم شود از اسراييل هياتي جهت حل اختلاف آن دو عازم شود !!!اينها همه ناشي از ضعف درفرهنگ گفتگو است . يكي از پيامد هاي جدي نقصان فضاي گفتگو و مذاكره تولد جو ترور است . ترور در نگاه اول تصوير مردي نقابدار را در ذهن زنده مي كند كه با گلوله سينه اي را نشانه رفته است در حاليكه در معناي عامتر ترور به كوچه و بازارو خانه مي آيد و به شكل ترور شخصيت رخ مي نمايد . مثلا يك حركت تروريستي شخصيت مي تواند اين باشد كه اگر ما از يك حركت يا سخن كسي خوشمان نيايد سعي مي كنيم به جاي گفتگوي خصوصي و رو در رو با او جلوي جمع او را آماج حملات تيز زبانمان قرار دهيم يا به عبارتي شخصيت وي را ترور كنيم يا اينكه بدون مطرح كردن مشكل با خود او پشت سر او بد گويي كنيم كه اين نيز مصداقي از ترور است . تعميم اين ترور به همان ترور در سطح سياسي مي رسد . يعني ترور در جوامعي بيشتر پا مي گيرد كه پيش از هر چيز مردمان آن جامعه خصلت تروريستي داشته باشند . چندي پيش با قطار از لندن عازم شهر محل اقامتم بودم ، بعد از اينكه سكوي قطار مورد نظرم اعلام شد رفتم تا سوار شوم ، اما از آنجا كه هر واگن درب جداگانه اي هم دارد مطمين نبودم از كدام درب وارد شوم و در كدام واگن بنشينم . خانمي از خدمه مقابل يكي از واگن ها بيرون قطار مشغول راهنمايي كسي بود كه من از همان در تصميم گرفتم وارد شوم يك لحظه نگاهم كرد اما فورا نگاهش را بر گرفت من هم كه داخل واگن شده بودم تصميم گرفتم برگردم و از او راهنمايي بيشتري بخواهم بليطم را نشان دادم و او با نهايت ادب و خوشرويي گفت كه واگنهاي انتهايي خلوتتر است و آنجا راحت تر خواهم بود و بهتر است از يكي از آنها سوار شوم . من هم تشكر كردم و وقتي داشتم به سمت واگنهاي انتهايي مي رفتم تازه متوجه شدم كه واگني را كه سوار شده بودم درجه اول (فرست كلاس) بود در حاليكه بليط من از نوع معمولي بود و آن خانم نخواسته بود كه اين را مستقيما به من بگويد مبادا كه احساس بدي پيدا كنم . اين يكي از نمونه هاي شخصيت يا سيستمي است كه در تلاش است حتي المقدور از ترور اجتناب كند كه در غرب موارد مشابه آن را در افراد بصورت بخشي از شخصيت يا در سازمانها بصورت بخشي از سيستم به كرات مي بينم . و در خاتمه بايد بگويم كه ما ايرانيها در اين رابطه بخاطر ديرينه تاريخيمان گل سر سبد خاورميانه ايم و همين است كه هنوز حتي براي نمونه يك ايراني مظنون به فعاليتهاي تروريستي دستگير نشده است ، گرچه رسانه هاي غربي سعي در القاي عكس آن را دارند.

No comments: