Saturday, February 17, 2007

چشم خدا




آخرين سايت هم تعطيل شد .فكر مي كنم ديگر مي توانيد كامپيوترتان را بفروشيد و به جايش از سوپر ماركت محله دكتر احمدي نژاد گو جه فرنگي بخريد و انبار كنيد كه ممكن است قيمتش چند ماه ديگر سر به فلك بكشد.البته براي آن دسته كه حوصله دارند و راهي براي شكستن فيلتر ها مي يابند ،اين فيلتر ها مانند فيلتر علاءالدين خانه مادر بزرگ من است كه دودش آدم را خفه مي كند.اما خوب خدا سايه اينقدي نژاد (به قول ابراهيم نبوي) را از سر ما وبلاگنويسان غير حرفه اي و راديوي به غايت خالي بند و خيالپرداز اسراييل كم نكند كه مشتريشانشان بيشتر مي شود.البته اين كه مي گويم سايه فكر نكنيد دكتر چون قدش كوتاه است سايه اش هم كوتاه است .نخير !سايه آدمهاي كوتاه هنگام غروب كه خورشيد مايل مي تابد بسيا بلند مي شود و شما خوب مي دانيد كه هنگام غروب است . از اينها كه بگذريم عكس بالا عكسي است كه ناسا از پديده اي نجومي كه هر سه هزار سال يكبار تكرار مي شود گرفته است و اسمش "چشم خداست عالم نجوم عالم آرامبخشي است ، وقتي به آن نگاه مي كني در ميان كهكشانهاي بسيار غول آسا يكي كهكشان راه شيري ودر اين كهكشان مهيب راه شيري ستاره كوچكي به نام خورشيد و از ميان قمرهاي اين ستاره سياره اي به نام زمين و در پهنه اين سياره پهناور پاره اي به نام خاور ميانه و از ميان چند كشور بزرگ كشوري به نام ايران ،از ميان شهرهاي ايران يكي به نام تهران ،در تهران خياباني طويل به نام وليعصر و در گوشه اي ازاين خيابان كوچه اي و در ميان خانه هاي آن كوچه ،خانه ما و در خانه ما اتاق كوچك من و در اين اتاق كوچك ، من با تمام دغدغه ها و شادي هايم.خلاصه اينكه در نگاهي اينچنيني دغدغه ها چه كوچك و حقيرند و اين حقارت دغدغه ها از نگاه كهكشانها چقدر آرامشبخش است.بخصوص در آسمان جايي مثل "ده بالا" در يزد كه روستاي سرسبزي است در ميان كوير كه هركسي بايدآسمان مسحور كننده و پر عظمتش را يكبار ببيند .".

Wednesday, February 14, 2007

Monday, February 12, 2007

شنگول و منگول و حبه انگور

بچه بوديم مادرمان داشت مي رفت بيرون گفت به هيچ وجه در به روي غريبه باز نكنيد ، حرفش را گوش نكرديم و دزد خانه را غارت كرد ، كمي بزرگتر شديم از دست يزدگرد سوم خسته شده بوديم عقلا گفتند اگر هم حوصله تان سر رفت نكند در به روي غريبه باز كنيد ، بار ديگر در را باز كرديم و تمدن بسوخت . بعدها خيلي حواسمان جمع بود اشتباه نكنيم ، اين بار طرف سرخاب سفيداب زده بود با مادرمان اشتباه گرفتيم واشتباهي در باز كرديم ، سقف خانه خراب شد سرمان !مدتها بعد دوباره حوصله مان سر رفت كمي هم با منگول و حبه انگور لج كرده بوديم مي خواستيم گرگ بخوردشان و از شرشان خلاص شويم ، در را اين بار به روي آقا گرگه بدون هيچ نياز به سفيداب سرخاب باز كرديم غافل از اينكه از نظر گرگها بره ، بره است اسمش چه باشد ؟فرقي ندارد و حالا چند صباحي است كه گرگ همه مان را دنبال كرده و آرام و آسايش نداريم !كي مي خواهيم به حرف مادرمان گوش كنيم و در به روي غريبه باز نكنيم خدا مي داند.

Friday, February 09, 2007

بي عنوان

دمي كه دوهفته پيش فروبرده بودم امروز از سينه بازدم كردم ، برنامه بسيار فشرده و در عين حال پر باري بود كه باعث تاخير در يادداشت جديد شد.از همه دوستاني كه آن كامنتهاي محبت آميز را گذاشتند ممنونم.يك چيزي تعريف كنم كمي بخنديم در خبرهاي تلويزيون آمده بود كه مردي در انگليس به دليل بي توجهي به رژيم غدايي سگش و در نتيجه چاقي مفرط سگ ، كه راه رفتن را هم برايش مشكل كرده بود دادگاهي شده بود و جواب پس مي داد!!دادگاه را نشان مي داد كه مرد وكيل گرفته بود و به شدت عصباني و در حال دفاع از خود بود.جناب سگ هم به همراه نماينده حمايت از حقوق حيوانات در جايگاه شاكيان پرونده حضور داشتند و اوضاع را از نزديك و به دقت رصد مي كردند.مخصوصا اگر تصاوير دادگاه را مي ديديد خيلي خنده تان مي گرفت .اما بعد از خنده يك نكته به ذهن آدم ميرسد كه اين خلايق براي جرايم مربوط به حيوانات نيز رژيم حقوقي مكتوب و مدون دارند.از اين مجمل مي توان حديث مفصل حقوق بشر را در اين بلاد كفر خواند.يكي از دوستان در كامنتي گفته بود از آنچه تجربه كرده ام بنويسم . گرچه حضور اينترنت و ماهواره همه را از همه جاي دنيا مطلع مي كند اما زندگي پر اصطكاك با اينان اين نكته تاسف بار را بيش از پيش روشن مي كند ، كه اختلاف فرهنگ ، گفتمان ودر نهايت جايگاه انسان بين ما و اينها "فاحش و بنيادي " است .و يقين دارم در تعبيري كه آنرا پر رنگ نوشته ام اندكي مبالغه نيست. به جز سياستمدارانشان كه اصولا تربيت مي شوند تا به نفع منافع مليشان به دنيا دروغ بگويند جامعه انساني داستان ديگري دارد.يكبار يادم مي آيد ،آقاي خاتمي در يكي از سخنرانيهايش جمله زيبايي گفت و آن اينكه "غرب را به دور از شيفتگي و نفرت آنگونه كه هست بشناسيد‌"و امروز اين سوال در ذهنم جوانه زده است كه اصولا چه كسي و به چه دليلي باستي از غرب متنفر باشد؟؟!!

Wednesday, February 07, 2007

تاخير

سلام
تا جمعه يادداشت جديد را مي گذارم.