Friday, January 26, 2007

تاريخ

يادم مي آيد جوانتر كه بودم يعني در دوران راهنمايي يكي از درسهايي كه به شدت از آن متنفر بودم تاريخ بود .توجه كنيد كه من در اين نفرت تنها نبودم تقريبا اغلب همكلاسي ها كه از حفظ كردن وقايع و نام افراد و جنگها و سپس قي كردن آن روي ورقه امتحان دل خوشي نداشتند با من در اين نفرت شريك بودند.تقريبا بعد از هر امتحان تاريخ كه در پايان سال مي داديم ، خانه كه مي رسيدم با مشاركت اخوي ابتدا كتاب را ريز ريز مي كرديم و سپس آتش ميزديم.اخوي كه 4 سال از من كوچكتر است تقريب هميشه از سوزاندن هرنوع كتابي استقبال مي كرد چه رياضيات چه تاريخ وچه ديگر كتابها اما من فقط كتاب تاريخ آتش مي زدم.و همه خوب مي دانيم كه يكي از نتايج مطالعه تاريخ همان "حافظه تاريخي " است كه امروز بسيار مي شنويم كه ما ايرانيها آن را نداريم.چه چيز باعث مي شد كه حتي من كه بهترين سرگرميم مطالعه بود آنچنان نسبت به اين درس دافعه داشتم بسيار قابل مداقه و عبرت آموزي است.كتابهاي تاريخ ما نه كتابهاي تحليلي و روشنگر كه در واقع داستانهايي بودند كه يك شخصيت مطلقا خوب و يك آدم بد داستان در آن بود و ما بايستي آن را از بر مي كرديم.مناسبت اين يادداشت سخن وزير آموزش و پرورش بود كه گفته بودند دانش آموزان ما اهل كاوشگري و مطالعه نيستند ، گو اينكه در همه جاي دنيا كودكان محقق به دنيا مي آيند!.